سخت و سرد...باز هم مثل تو...!
بگذارم سخت باشم و سرد!
باران که بارید؛ چتر بگیرم و چکمه!
خورشید که تابید؛ پنجره ببندم و تاریک!
اشک که آمد؛ دستمال بردارم و خشک!
او که رفت، نیشخندی بزنم و سوت!
میخواهم سنگ باشم...!
...چون میسر نیست من را کام دوست******عشق بازی می کنم با نام دوست